سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ


ـ حَج‌آقا، من سیدم. بفرمایید: اینم عیدی شوما.

در آن گوشه‌ی ورودی صحن جامع به کوثر، دستش را آرام از زیر چادر بیرون آورد و هزارتومنی تانخورده‌ای را به دستم داد. به به! اولین دقیقه‌های سال 1395، عیدی از دست زائر امام‌رضا(ع)؛ آن‌هم زائر اصفهانی!

*****

 ـ عیدتون مبارک! سالتون خوش در پناه امام‌رضا! یا الله! بفرمایید! از سمت راست حرکت کنید! خوش آمدید! حجاب، لبخند، صلوات فراموش نشه!

ـ عیدمون مبارک، باس عیدی‌ام بدی!

وای! همه‌ی جیب‌هایت را هم از شکلات پر کرده باشی، باز دم سال‌تحویل کم می‌آوری. آن چهارده برگه‌ی حرز امام‌رضا(ع) هم تمام شده بود. تنها سکه‌ی ته جیبم را هم زائر دیگری عیدی گرفته بود.

ـ شرمندَه‌م حاج‌خانوم. هیچ‌چی برام نمونده.

ـ خب سکه بده!

ـ سکه هم ندارم متأسفانه.

ـ من نیمی‌دونم. باید به‌مون عیدی بدی!

در برابر اصرار دو مادر اصفهانی، چاره‌ای نبود. دستم از توی جیب با دو اسکناس بیرون آمد: هزارتومنی و دوهزارتومنی. تقدیمشان کردم.

با این حساب، دوهزار تومن عیدی طلبکار شدم! این هم دشت اول سال ما از اصفهانی‌ها! تا آخر سال باید به‌شان عیدی بدهم!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 95/1/2 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم